گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خانواده
جلد اول
إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ ... » .5
آیه



« إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ وَ أَنْ تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ »
ترجمه
او شما را فقط به بديها و انحرافات فرمان میدهد (و نیز دستور میدهد) آن چه را که نمیدانید، به خدا نسبت دهید. ( 169 / بقره)
شرح آیه از تفسیر نمونه
به خود بگیرد، بنابراین شامل « فاحِش » به معنی هر کاري است که از حدّ اعتدال خارج گردد و صورت « فُحْش » از ماده « فَحْشاء »
تمامی مُنْکَرات و قبایح واضح و آشکار میگردد، امّا این که میبینیم این لفظ امروز در مورد اعمال منافی عفت یا در مورد گناهانی
تَقُولُوا عَلَی اللَّهِ ما لا » در بعضی از مصادیق آن است. جمله « کلّی » که حد شرعی دارد، به کار میرود، در واقع از قبیل استعمال لفظ
اشاره به آن است که اینگونه کارها حدّاقلّ قول بدون علم است، آن هم در برابر خداوند بزرگ و این کاري است که با « تَعْلَمُونَ
هیچ منطق و عقل و خردي سازگار نمیباشد. اصولًا اگر مردم مقیّد باشند که هر سخنی را میگویند، متکی به یک مدرك قطعی
بوده باشد، بسیاري از نابسامانیها و بدبختیها از جامعه بشري برچیده میشود. در واقع تمام خرافات در ادیان و مذاهب الهی، از
همین رهگذر به وسیله افراد بیمنطق نفوذ کرده است و قسمت مهمّی از انحرافات عقیدتی و عملی به خاطر عدم رعایت همین اصل
اساسی است و لذا این کار در برابر بديها و زشتیها یک عنوان مستقل از خطوات شیطانی را در آیه فوق به خود اختصاص
گفتن سخنان ناروا و بیمدرك در برابر » و « زشتیها » ، « بديها » ؛ میدهد. بنابراین برنامههاي شیطانی در این سه امر خلاصه میشود
( صفحه 40 ) .« ذات پاك پروردگار
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
او شما را تنها به بدي و « إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ » . کاري که بر اساس حق و عدالت نیست :« فاحِشَ ۀ » . کار بد و زشت :« سُوء »
صفحه 71 از 391
او شما را تنها به بدي و « إِنَّما یَأْمُرُکُمْ بِالسُّوءِ وَ الْفَحْشاءِ » . کاري که بر اساس حق و عدالت نیست :« فاحِشَ ۀ » . کار بد و زشت :« سُوء »
زشتی فرامیخواند قرآن شریف پس از هشدار از پیروي شیطان، اینک اعمال زشت و وسوسههاي شوم آن را برمیشمارد. جمعی از
مفسّران میگویند: منظور آیه شریفه این است که شما را به ارتکاب گناه دستور میدهد؛ و دستهاي نیز بر آنند که: به کارهاي
در مورد « سُوء » : گفتهاند « فَحْشاء » و « سُوء » گرفتهاند؛ و برخی در تفسیر « زنا » را بعضی به مفهوم « فَحْشاء » زیانبخش فرا میخواند. واژه
را در بیان کارهاي زشتی به کار میبرند که هر یک « فَحْشاء » گناهانی به کار میرود که کیفر معیّنی براي آنها مقرّر نشده است، امّا
و شما را وامیدارد تا آنچه نمیدانید، بر خداي یکتا ببندید در تفسیر این « وَ اَنْ تَقُولُوا عَلَی اللّهِ ما لا تَعْلَمُونَ » . کیفر مقرّري دارند
جمله از آیه شریفه، عدّهاي از دانشمندان میگویند: منظور این است که شیطان با وسوسههاي خود، مردم را به شرك وامیدارد.
گروهی نیز مفهوم آن را گسترده دانسته و گفتهاند: به همه کارهاي ناشایسته اطلاق میشود. مطابق این نظر، همه بافتهها، خرافات و
اوهام در مذاهب و ادیانی که روزي از آسمان فرود آمدهاند، پاك و پاکیزه و حیاتبخش و انسانساز بودهاند و آنگاه آلوده گشته و
ابزار سلطه و فریب شدهاند و از این طریق شکل گرفتهاند.
شیطان چگونه انسان را به بدي فرمان میدهد؟
چگونه شیطان انسان را به بدي و زشتی فرمان میدهد در حالی که ما (صفحه 41 ) نه سخنی از او میشنویم و نه او را میبینیم؟
پاسخ
نفس من مرا به ) « نَفْسی اَمَرَنی بِکَذا » همان وسوسه و دعوت اوست، همانگونه که میگوییم ، « دستور شیطان » به اعتقاد برخی، معناي
فلان گناه دعوت کرد). جمعی نیز معتقدند که شیطان به راستی انسان را به گناه فرمان میدهد تا آنجا که گاه انسان هوشمند
دعوت او را حسّ میکند و درمییابد که گویی در او حالتی پدید آمده که انجام دادن کارهاي شایسته برایش سخت است، امّا
ارتکاب گناه آسان.
معیار شناخت وسوسههاي شیطان از وسوسههاي نفس انسان؟
چه فرقی میان وسوسه شیطان و چیزي است که نفس انسان او را به انجام دادن آن فرامیخواند و با کدامین معیار میتوان شناخت
که در چه امري وسوسه شیطان است و کدامین ندا و صدا از آن نفس آدمی است؟
پاسخ
شناخت این دو بسیار مشکل است؛ چرا که نفس انسان، زمینه را براي وسوسه شیطان فراهم میکند؛ امّا باید دانست که تمییز ندادن
این دو از هم، اهمیتی ندارد؛ مهمّ این است که انسان بداند هرگاه تمایل ارتکاب به گناه و شکستن مقرّرات خدا را در درون حسّ
کرد و براي انجام دادن کارهاي شایسته و انسانی بی میل بود، دریابد که شیطان در کمین اوست و با وسوسههایش قصد گمراه
( ساختن وي را دارد؛ از این رو، باید خود را به رعایت مقرّرات وادار سازد و با همه وجود از گناهان دوري جوید. (صفحه 42
6. آیه (مذموم بودن هماهنگی فرزندان با اعتقادات انحرافی پدران)
اشاره
وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ و هنگامی که به آنها
صفحه 72 از 391
گفته شود: از آن چه خدا نازل کرده است، پیروي کنید، میگویند: بلکه ما از آن چه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروي مینماییم،
آیا نه این است که پدران آنها چیزي نمیفهمیدند و هدایت نیافتند؟ ( 170 / بقره)
شرح آیه از تفسیر نمونه
به معنی یافتیم و برخورد کردیم، میباشد. یعنی اگر نیاکان و اجداد آن ها، دانشمندان صاحب نظر و افراد هدایت یافتهاي « اَلْفَیْنا »
بودند، جاي این بود که از آنها تبعیّت شود، امّا با این که میدانند آنها مردمی نادان و بیسواد و موهوم پرست بودند، پیروي آنها
چه معنی دارد؟ آیا مصداق تقلید جاهل از جاهل نیست؟ مسأله قومیّت و تعصّبهاي قومی، مخصوصا آن جا که به نیاکان مربوط
میشود، از روز نخست در میان مشرکان عموما و در میان غیر آنها غالبا وجود داشته است و تا امروز همچنان ادامه دارد. ولی
خداپرست باایمان این منطق را ردّ میکند و قرآن مجید در موارد بسیاري پیروي و تعصب کورکورانه از نیاکان را شدیدا مذمّت
کرده است و این منطق را که انسان چشم و گوش بسته از پدران خود پیروي کند، کاملًا مردود میشناسد. اصولًا پیروي از پیشینیان،
اگر به این صورت باشد که انسان عقل و فکر خود را دربست در اختیار آنها بگذارد، این کار نتیجهاي جز عقبگرد و ارتجاع
نخواهد داشت، چرا که معمولًا نسلهاي بعد، از نسلهاي پیشین با تجربهتر و آگاهترند. ولی متأسّفانه این طرز فکر جاهلی هنوز در
میپرستیدند، یک مشت آداب و سنن خرافی را به « بت» میان بسیاري از افراد و ملّتها حکومت میکند که نیاکان خود را همچون
است، بدون چون و چرا میپذیرند و لفّافههاي فریبندهاي همچون حفظ ملیّت و اسناد تاریخی یک « آثار پیشینیان » عنوان این که
( ملّت بر آن میپوشانند. این طرز فکر یکی از عوامل بسیار مؤثّر انتقال خرافات، از نسلی به نسل دیگر است. البته هیچ (صفحه 43
مانعی ندارد که نسلهاي آینده آداب و سنن گذشتگان را مورد تحلیل و بررسی قرار دهند، آن چه با عقل و منطق سازگار است، با
نهایت احترام حفظ کنند و آن چه خرافه و موهوم و بیاساس است، دور بریزند، چه کاري از این بهتر؟ و اینگونه نقّادي در آداب و
سنن پیشین، شایسته نام حفظ اصالت ملّی و تاریخی است، اما تسلیم همه جانبه و کورکورانه در برابر آن ها، چیزي جز خرافه پرستی
آنها نه چیزي میفهمیدند و نه هدایت یافته » : و ارتجاع و حماقت نیست. قابل توجّه این که درباره نیاکان آنها در آیه فوق میخوانیم
یعنی از دو کس میتوان پیروي کرد: کسی که خود داراي علم و عقل و دانشی باشد و کسی که اگر خودش دانشمند ، « بودند
نیست، هدایت دانشمندي را پذیرفته است. اما پیشینیان آن ها، نه خود مردي آگاه بودند و نه رهبر و هدایت کنندهاي آگاه داشتند و
( صفحه 44 ) .« اي دو صد لعنت بر این تقلید باد » است که « تقلید نادان از نادان » میدانیم تقلیدي که خلق را بر باد میدهد، همین
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
و هنگامی که به « وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا » . راه یافتن :« اِهْتِداء » . پدران :« آباء » . یافتیم :« اَلْفَیْنا »
هرگز، بلکه از چیزي که پدران خود را بر آن یافتیم، » میگویند ، « از آنچه خدا فرو فرستاده است، پیروي کنید » آنان گفته شود
پیروي میکنیم قرآن شریف در این آیه شریفه، به منطق بیاساس شركگرایان در برابر دعوت انسانساز پیامبر صلی الله علیه و آله
در آیه شریفه « مَنْ » در آیه شریفه به کدام واژه برمیگردد، بحث هست: 1. به اعتقاد برخی، به « لَهُمْ » اشاره میکند. در اینکه ضمیر
یا » در « النّاس » 1) برمیگردد و منظور از آن، شرك گرایان عرب است. 2. گروهی میگویند به واژه …) « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِ ذُ »
3 و پارهاي نیز بر این ( 2) برمیگردد؛ و عدول از خطاب به غیبت در قرآن، موضوعی شناخته شده است. ( 3 …) « اَیُّهَا النّاسُ کُلُوا مِمّا
عقیدهاند که به کفر گرایان برمیگردد؛ چرا که پیشتر از آنها سخن رفته است؛ و اگر هم سخنی نرفته باشد، میتوان ضمیر را به آنان
مقرّرات ، « آنچه خدا فرو فرستاده » برگرداند. منظور از گوینده در آیه شریفه، پیامبر صلی الله علیه و آله و مردم باایمان هستند؛ و
الهی و حلال و حرام او. روي سخن آیه شریفه نیز شرك گرایان و کافران است که به دین خدا دعوت میشوند، امّا به جاي پذیرش
صفحه 73 از 391
و آنگاه « بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا » : حق، با منطق سست و احمقانهاي، به دنباله روي از گذشتگان تمسّک میجویند و میگویند
آیا اگر پدران آنان چیزي را نفهمیده و راه درست را « أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ » : قرآن پاسخ میدهد که
( 3. به سوره یونس، آیه 22 بنگرید که نمونهاي از آن است. (صفحه 45 . 2. سوره بقره، آیه 168 . نیافتهاند، 1. سوره بقره، آیه 165
بازهم درخور پیروي هستند؟ مقصود این است که پیروي از نسلهاي پیشین درصورتی پسندیده و عامل پیشرفت است که آنان
راهشان را بر اساس آگاهی و دانش و بینش برگزیده و در مسیر حقّ و عدالت باشند؛ در غیر این صورت پیروي از آنان، مایه
( انحطاط و نگونساري خواهد بود. از این رو باید از منطق و برهان پیروي کرد و به وحی و رسالت ایمان آورد. (صفحه 46
7. آیه (حمایت مالی از خویشاوندان)
اشاره
لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَۀِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی الْمالَ
عَلی حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا
عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَ دَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ نیکی (تنها) این نیست (که به
هنگام نماز) صورت خود را به سوي مشرق و مغرب کنید (و تمام گفتگوي شما از مسأله قبله و تغییر قبله باشد و همه وقت خود را
مصروف آن سازید) بلکه نیکی (و نیکوکار) کسانی هستند که به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران ایمان
آوردهاند و مال(خود) را با علاقهاي که به آن دارند، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان
انفاق میکنند، نماز را برپا میدارند و زکات را میپردازند و به عهد خود به هنگامی که عهد بستند وفا میکنند، در برابر
محرومیّتها و بیماريها و در میدان جنگ، استقامت به خرج میدهند، اینها کسانی هستند که راست میگویند (و گفتار و رفتار و
اعتقادشان هماهنگ است) و اینها هستند پرهیزکاران. ( 177 / بقره)
شرح آیه از تفسیر نمونه
در اصل به معنی توسعه است، سپس در معنی نیکیها و خوبیها و احسان، به کار رفته است، زیرا « بِرّ » ریشه و اساس همه نیکیها
جنبه وصفی « بَرّ » این کارها در وجود انسان محدود نمیشود و گسترش مییابد و به دیگران میرسد و آنها نیز بهرهمند میشوند و
دارد و به معنی شخص نیکوکار است، در اصل به معنی بیابان و مکان وسیع میباشد و از آن جا که نیکوکاران روحی وسیع و
به « حینَ الْبَأْس » به معنی درد و بیماري و « ضَرّاء » به معنی فقر و « بُؤْس » از ماده « بَأْساء » . گسترده دارند، این واژه بر آنها اطلاق میشود
ذیل آیه مورد ، « مجمع البیان » - معنی هنگام جنگ است. ( 1) در حقیقت این نخستین پایه همه نیکیها و خوبیها است؛ ***** 1
بحث. (صفحه 47 ) ایمان به مبدأ و معاد و برنامههاي الهی و پیامبران که مأمور ابلاغ و اجراي این برنامهها بودند و فرشتگانی که
واسطه ابلاغ این دعوت محسوب میشدند، ایمان به اصولی که تمام وجود انسان را روشن میکند و انگیزه نیرومندي براي حرکت
« نیکی » کسانی هستند که … بلکه میگوید « نیکوکار » : به سوي برنامههاي سازنده و اعمال صالح است. جالب این که نمیگوید
کسانی هستند که … این به خاطر آن است که در ادبیات عرب و همچنین بعضی زبانهاي دیگر، هنگامی که میخواهند آخرین
درجه تأکید را در چیزي بیان کنند، آن را به صورت مصدري میآورند، نه به صورت وصف، مثلًا گفته میشود: علی، عدل جهان
انسانیّت است، یعنی آن چنان عدالت پیشه است که گویی تمام وجودش در آن حلّ شده و سر تا پاي او در عدالت غرق گشته
است، به گونهاي که هرگاه به او نگاه کنی، چیزي جز عدالت نمیبینی و همچنین در نقطه مقابل آن میگوییم: بنیامیّۀ ذلّت اسلام
صفحه 74 از 391
بودند، گویی تمام وجودشان تبدیل به خواري شده بود. بنابراین از این تعبیر، ایمان محکم و نیرومندي در سطح بالا استفاده
مال خود را با تمام علاقهاي که به آن » : میشود. پس از ایمان، به مسأله انفاق و ایثار و بخششهاي مالی اشاره میکند و میگوید
وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبی وَ ) « دارند، به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان میدهند
الْیَتامی وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ). بدون شکّ گذشتن از مال و ثروت براي همه کس کار آسانی نیست،
نیز اشاره به همین حقیقت « عَلی حُبِّهِ » مخصوصا هنگامی که به مرحله ایثار برسد، چرا که حبّ آن تقریبا در همه دلها است و تعبیر
است که آنها در برابر این خواسته دل، براي رضاي خدا مقاومت میکنند. جالب این که در اینجا شش گروه از نیازمندان ذکر
شدهاند؛ در درجه اوّل بستگان و خویشاوندان آبرومند و در درجه بعد یتیمان و مستمندان، سپس آن هایی که نیازشان کاملًا موقّتی
است، مانند واماندگان در راه، بعد سائلان، اشاره به این که نیازمندان همه اهل سؤال نیستند، گاهی چنان خویشتن دارند که ظاهر
یَحْسَ بُهُمُ » : آنها همچون (صفحه 48 ) اغنیاء است، در حالی که در باطن سخت محتاجند، چنان که قرآن در جاي دیگر میگوید
273 / بقره) و سرانجام به ) « الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ: افراد ناآگاه آنها را به خاطر شدّت خویشتنداري اغنیاء تصور میکنند
بردگان اشاره میکند که نیاز به آزادي و استقلال دارند، هر چند ظاهرا نیاز مادّي آنها به وسیله مالکشان تأمین گردد. سوّمین اصل
وَ أَقامَ الصَّلاةَ). نمازي که اگر با شرایط و ) « آنها نماز را برپا میدارند » : از اصول نیکیها را، برپا داشتن نماز میشمرد و میگوید
حدودش و با اخلاص و خضوع، انجام گیرد، انسان را از هر گناه بازمیدارد و به هر خیر و سعادتی تشویق میکند. چهارمین برنامه
وَ آتَی الزَّکاةَ). بسیارند افرادي که در ) « آنها زکات را میپردازند » : آنها را اداء زکات و حقوق واجب مالی ذکر کرده، میگوید
پارهاي از موارد حاضرند به مستمندان کمک کنند، اما در اداء حقوق واجب، سهلانگار میباشند و به عکس گروهی غیر از اداي
حقوق واجب، به هیچگونه کمک دیگري تن در نمیدهند، حتّی حاضر نیستند یک دینار به نیازمندترین افراد بدهند، آیه فوق با
از سوي دیگر، این هر دو گروه را از صف نیکوکاران واقعی « اداي حقوق واجب » از یک سو و « انفاق مستحبّ و ایثارگري » ذکر
خارج میسازد و نیکوکار را کسی میداند که در هر دو میدان، انجام وظیفه کند و جالب این که در مورد انفاقهاي مستحبّ، کلمه
با این که ثروت محبوب آنها است) را ذکر میکند، ولی در مورد زکات واجب، نه، چرا که اداي حقوق واجب مالی، ) « عَلی حُبِّهِ »
یک وظیفه الهی و اجتماعی است و اصولًا نیازمندان طبق منطق اسلام در اموال ثروتمندان به نسبت معینی شریکند، پرداختن مال
کسانی هستند که به عهد خویش به » : شریک، نیازي به این تعبیر ندارد. پنجمین ویژگی آنها را وفاي به عهد میشمرد و میگوید
وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا). چرا که سرمایه زندگی اجتماعی، اعتماد مقابل افراد ) « هنگامی که پیمان میبندند، وفا میکنند
جامعه است و از جمله گناهانی که رشته اطمینان و اعتماد را پاره میکند و زیربناي روابط اجتماعی را سست مینماید، ترك وفاي
به عهد است، به همین دلیل در روایات اسلامی چنین میخوانیم که مسلمانان موظّفند سه برنامه را در مورد همه انجام دهند، خواه
طرف مقابل، مسلمان باشد یا (صفحه 49 ) کافر، نیکوکار باشد یا بدکار و آن سه عبارتند از؛ وفاي به عهد، اداي امانت و احترام به
کسانی هستند که در هنگام محرومیت » : پدر و مادر. ( 1) و بالاخره ششمین و آخرین برنامه این گروه نیکوکار را چنین شرح میدهد
و فقر و به هنگام بیماري و درد و همچنین در موقع جنگ در برابر دشمن، صبر و استقامت به خرج میدهند و در برابر این حوادث
وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ) و در پایان آیه به عنوان جمعبندي و تأکید بر شش صفت عالی ) « زانو نمیزنند
أُولئِکَ الَّذینَ صَ دَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ). ) « اینها کسانی هستند که راست میگویند و اینها پرهیزکارانند » : گذشته میگوید
راستگویی آنها از اینجا روشن میشود که اعمال و رفتارشان از هر نظر با اعتقاد و ایمانشان هماهنگ است و تقوا و پرهیزکاریشان از
و هم در برابر نیازمندان و محرومان و کلّ جامعه انسانی و هم در برابر « اَللّه » اینجا معلوم میشود که آنها هم وظیفه خود را در برابر
خویشتن خویش انجام میدهند. جالب این که 6 صفت برجسته فوق، هم شامل اصول اعتقادي و اخلاقی و هم برنامههاي عملی
است. در زمینه اصول اعتقادي تمام پایههاي اصلی ذکر شده و از میان برنامههاي عملی به انفاق و نماز و زکات که سمبلی از رابطه
صفحه 75 از 391
خلق با خالق و خلق با خلق است، اشاره گردیده و از میان برنامههاي اخلاقی، تکیه بر وفاي به عهد و استقامت و پایداري شده که
. جلد 2، بابُ البِرِّ بِالْوالِدَیْنِ، صفحه 129 ، حدیث 15 ، « اصول کافی » - ریشه همه صفات عالی اخلاقی را تشکیل میدهد. ***** 1
( (صفحه 50
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
مسافر، :« اِبْنُ السَّبیل » . به معناي تهیدست و بینوا « مِسْکین » جمع :« مَساکین » . خوب فرمانبرداري کردن، نیکوکاري، نیکوکار :« بِرّ »
بیماري، گرفتاري. :« ضَرّاء » . سختی یا تنگدستی و فقر :« بَأْساء » . رهگذر، در راه مانده
شأن نزول
بعد از آنکه به فرمان خدا، قبله از بیتالمقدّس به مکّه و خانه خدا تغییر یافت، گفتگوها و کشمکشهاي بسیاري میان یهود و نصارا و
پیروان قرآن پیش آمد و تداوم پیدا کرد. بیشتر یهودیان و مسیحیان، فرمانبرداري شایسته و بایسته از خدا و نیکی و نیکوکاري را به
روي آوردن به شرق یا غرب براي اداي فریضه نماز عنوان میکردند و قبله خویش را درست میدانستند؛ و مردم مسلمان نیز ضمن
احترام به بیتالمقدّس نخستین قبله مردم باایمان بر این عقیده پاي میفشردند که آنان فرمانبردار پروردگار خویشاند و به هر سو او
دستور دهد، نماز خواهند خواند و تسلیم نیرنگ و جوسازي بازیگران نخواهند شد و درست در این شرایط بود که این آیه شریفه بر
قلب مصفّاي پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمد.
راه اعتدال و امّت معتدل
در تفسیر آیاتی که در خصوص تغییر قبله از بیتالمقدّس به خانه خدا از نظرتان گذشت، خاطرنشان شد که یهود و نصارا از یک
سو و شركگرایان از دیگر سو چه هیاهوها بپا کردند و چه بهانهجوییها براه انداختند. قرآن شریف در این آیه شریفه پاسخ آنان را
نیکوکاري و فرمانبرداري خوب از خدا آن نیست که به «. لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ » : میدهد و میفرماید
هنگام نماز روي خود را (صفحه 51 ) به سوي خاور یا باختر بگردانید. درست است که نماز این اثر شگرف را دارد که انسان را از
کردارهاي زشت و ناپسند بازمیدارد و دیگر عبادتها نیز هر کدام تأثیري سازنده و نقشی مهم در زندگی فرد و جامعه ایفا میکنند و
به همین منظور از جانب خدا مقرّر شدهاند؛ امّا نباید از یاد برد که طریق به دست آوردن مصالح و اجتناب از تباهیها و گناهان، گاه
در شرایط گوناگون زمانی و مکانی تغییر مییابد؛ از این رو، خوب فرمانبرداري کردن خدا و نیکوکاري آن است که او آنگونه که
باید، خالصانه و با همه وجود پرستش و اطاعت شود، نه اینکه به شرق یا غرب روي آوریم و به سوي قبله یهود یا نصارا نماز
بخوانیم. بنابراین، نیکی و اطاعت شایسته از خدا، روي آوردن به این سو و آن سو نیست، بلکه پیروي کامل و خالصانه از اوست؛ و
این معیار نیکی و نیکوکاري است. برخی نیز در تفسیر این آیه شریفه گفتهاند: منظور این است که: نیکوکاري آن نیست که نصارا
به هنگام نماز روي به خاور و یهود روي به باختر آورند، بلکه فرمانبرداري واقعی خدا، ایمان تزلزل ناپذیر به او و رعایت دستوراتش
بلکه فرمانبردار خوب « وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکَۀِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ » . همراه با دوري گزیدن از گناهان است
[خدا] کسی است که به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب[هاي آسمانی] و پیامآوران [او] ایمان بیاورد در مورد تقدیر این
بلکه نیکوکاري راستین، …) « وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ » : جمله از آیه مبارکه، دستهاي بر آنند که تقدیر آن بدین گونهاست
صفحه 76 از 391
که حقیقت « السَّخاءُ حاتَمُ وَ الشِّعْرُ زُهیرُ » : نیکوکاري کسیاست که به خدا ایمان آورد) … همانگونه که در میان عرب گفته میشود
سخاوت واقعی، سخاوت حاتم است و شعر حقیقی، شعر زهیر). و ) « السَّخاءُ سَخاءُ حاتَم و الشِّعْرُ شِعْرُ زُهَیْر » : آن بدین صورت است
بلکه نیکوکار واقعی، کسی است که به خدا و …) « وَلکِنَّ ذَاالْبِرِّ » یا « وَ لکِنَ الْبارَّ » : گروهی نیز میگویند تقدیر آیه بدین ترتیب است
همه چیزهایی است که شناخت واقعیتها و راه یافتن به ، « ایمان » روز بازپسین و … ایمان بیاورد). (صفحه 52 ) منظور از واژه انسانساز
سوي حقّ و عدالت واقعی همچون شناخت جهان آفرینش، شناخت پدیدهها و پدید آورنده آنها با صفات و ویژگیهاي او و شناخت
انسان و هدفداري از آفرینش همه و همه در گرو آن است و به آن بازمیگردد. و مقصود از ایمان به روز بازپسین، عبارت است از
ایمان به زندگی پس از مرگ و اعتقاد به حساب و کتاب و کیفر و پاداش و بهشت و دوزخ. ایمان به فرشتگان نیز به این معناست
که آنان را بندگان گرانقدر پروردگار بشناسیم که هماره فرمانبردار خدا هستند و در اطاعت او بر یکدیگر سبقت میجویند و هرگز
گناه نمیکنند. و ایمان به پیامآوران خدا این است که همه آنان را بندگان شایسته و برگزیده خدا و پاك از لغزش و گناه بدانیم؛ و
باور داشته باشیم که آنچه آوردهاند، وحی الهی است و در گفتار خویش راستگویند؛ نخستین آنان، آدم علیهالسلام و آخرینشان
حضرت محمّد صلی الله علیه و آله است و دین و آیین و راه و رسم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، آخرین و کاملترین پیام
و دارایی [خود] را با وجود دوستداشتن « وَ آتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ » . آسمان به زمین است که همه باید آن را طریق خویش قرار دهند
را به ثروت و مال « حُبِّهِ » آن، انفاق کند در تفسیر این جمله از آیه شریفه، نظرهایی چند ارائه شده است: 1. عدّهاي ضمیر در
با این بیان، .« و دارایی خویش را با وجود دوستداشتن آن، [بین …] انفاق کند » : برگردانده و آیه را بدین صورت معنا کردهاند
دارایی را در اوج صحّت » مصدر به مفعول اضافه شده است. و گروهی از جمله ابن عبّاس در تفسیر آن گفتهاند: منظور این است که
و سلامت و امید به آینده و در حال بیم از فقر، به خاطر ایمان به خدا، براي محرومان هزینه کنی؛ نه اینکه آنقدر انفاق را به تأخیر
اندازي که جان به گلو برسد و آنگاه وصیت کنی که از این ثروت، مقداري به این و مقداري به آن بدهید. 2. به اعتقاد جماعتی
برمیگردد؛ که در (صفحه 53 ) این صورت، مصدر به فاعل اضافه شده و مفعول [الْمالْ] به جهت « مَنْ آمَنَ » دیگر، ضمیر مذکور به
و مال را با علاقهاي که انسان باایمان به آن دارد، [بین…] » : روشن بودن آن، نیامده است. با این بیان، معناي آیه بدین صورت است
و مال را در » : برمیگردد و آیه در حقیقت اینگونه است « اللّه » 3. جمعی دیگر را اعتقاد بر آن است که این ضمیر به .« انفاق میکند
از دید مؤلّف، سوّمین دیدگاه که از مرحوم سیّد مرتضی است، بهترین است؛ زیرا بیانگر آن است که .« راه مهر خدا انفاق میکند
انسان دارایی خویش را با وجود علاقه به آن، خالصانه در راه خدا و مهر او هزینه میکند؛ و واضح است که بدون قصد قربت،
پاداش شایسته و بایستهاي در انفاق نخواهد بود.
گروههاي ششگانه نیازمندانِ مالی
اشاره
این جمله از آیه شریفه، شش گروه از نیازمندان را که « ذَوِي الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبیلِ وَ السَّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ »
انسان باایمان به آنان یاري میرساند و به آنان انفاق میکند، برمیشمارد:
1. نزدیکان
منظور از نزدیکان، خویشاوندان انفاق کننده است؛ همانگونه که از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نقل کردهاند که در پاسخ به
بهترین انفاق آن است که فرد کم درآمد به ) «. جَهْدُ الْمُقِلِّ عَلی ذِي الرَّحِمِ الْکاشِحِ » : پرسشی در مورد بهترین انفاق، فرمود
صفحه 77 از 391
خویشاوندانش انفاق کند) و نیز به یکی از بانوان مسلمان که بهترین راه هزینه کردن هفتاد مثقال طلاي خویش را جویا شد فرمود:
آن را بین نزدیکانت انفاق کن). برخی نیز بر این عقیدهاند که ممکن است مقصود، نزدیکان پیامبر صلی الله ) «. اِجْعَلْها فی قَرابَتِکَ »
. 1. سوره شورا، آیه 23 ( علیه و آله باشند؛ چرا که در قرآن شریف این واژه در مورد خاندان وحی و رسالت به کار رفته است. ( 1
( (صفحه 54
2. یتیمان
در تفسیر این واژه، بعضی میگویند منظور این است که به خود یتیمان کمک کند؛ و برخی بر آنند که به سرپرست آنان بدهد تا
هزینه آنان سازد؛ چرا که از سپردن مال به کسانی که رشد اقتصادي کافی ندارند، نکوهش شده است. گفتنی است که واژه
مال را به سرپرستان …) « و آتَی الْمالَ عَلی ذَوِي الْیَتامی » : از دیدگاه دوّم، مجرور است؛ زیرا در اصل بدین صورت است « اَلْیَتامی »
و در حقیقت منصوب است. « ذَوِي الْقُرْبی » یتیم بدهید) و مطابق دیدگاه نخست، عطف به جاي
3. نیازمندان
نیازمندان و تهیدستان جامعه است. ، « مَساکین » مقصود از
4. در راه ماندگان
تفسیر فرموده است؛ امّا برخی آن « در راه مانده » را به « اِبن السَّبیل » از پنجمین امام نور علیهالسلام نقل کردهاند که آن حضرت واژه
گرفتهاند. « میهمان » را به مفهوم
5. گدایان
منظور، بینوایان و نیازمندانیاند که دست گدایی به سوي دیگران دراز میکنند و کمک میجویند؛ و این، به نیازمندان آبرومندي
اشاره دارد که دست نیاز به طرف کسی نمیگشایند.
6. بردگان
به اعتقاد عدّهاي، منظور این است که هر بردهاي را میتواند با مال خود آزاد سازد؛ امّا از دید گروهی دیگر، مقصود بردگانی
هستند که قرار آزادي خود را در برابر (صفحه 55 ) پرداخت پول، با صاحبان خویش بستهاند و به اعتقاد مؤلّف، آیه شریفه قیدي
ندارد و هر دو نظر را دربر میگیرد.
افزون بر زکات
در اینکه آیه شریفه پرداخت نوعی حقوق مالی را بعنوان زکات، براي فرد باایمان واجب میسازد، همه مفسّران اتّفاق نظر دارند؛ امّا
در پرداخت حقوق واجبی افزون بر زکات مال، بعضی معتقدند که آیه شریفه حقوق واجب مالی دیگر را نیز بیان میکند، از جمله
پرداخت نفقه به کسانی که نفقه آنان برعهده انسان است و نیز انفاق به کسانی که در خطر گرسنگی و مرگ هستند و نجات آنان،
صفحه 78 از 391
همچنین اداي نذر و کفّاره. از دید این عدّه، آیه شریفه همه این موارد را شامل میشود و پرداخت آنها را براي انسان باایمان و
دارنده امکانات واجب میسازد. امّا برخی چنین دریافتی از آیه شریفه ندارند. به عقیده مؤلّف، آیه شریفه، انفاق استحبابی را نیز که
و نیکوکاري میگویند؛ و این « بِرّ » براي تقرّب به خدا پرداخت میشود، دربرمیگیرد؛ چرا که هرگونه انفاق خداپسندانهاي را
موضوع تا آنجا روشن است که برخی از مفسّران گفتهاند: آیه شریفه، بیانگر حقوق مستحبّ مالی است و نمیتوان آن را تنها بیانگر
زکات واجب پنداشت، زیرا زکات واجب در جمله بعدي این آیه شریفه شرح داده شده است. این نکته نیز درخور دقّت است که
نیکی و نیکوکاري و احسان و انفاق، معناي گستردهاي دارد و در یاري رسانی به گروههاي ششگانهاي که ذکر آنها رفت، خلاصه
نمیشود؛ و خداوند بدان جهت از این شش دسته سخن به میان آورد که جلوههاي نیاز و اضطرار انسانها را نشان داده باشد، وگرنه
معناي نیکوکاري و احسان و انفاق در راه خدا، بسیار وسیع است و یاري رساندن به این گروهها، تنها گوشهاي از آن را شامل
صفحه 56 ) آیه ) « وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ » . میشود
البتّه بدانگونه که شایسته است و با ، « و نماز را بر پا دارد » : شریفه در ادامه برشمردن اساس و ریشه نیکی و نیکو کاریها، میفرماید
همچنین میفرماید: از ویژگیهاي دیگر .« و زکات و حقوق مالی خویش را براي تقرّب به خدا بپردازد » . آداب و شرایط خاصّ آن
فرمانبرداري خوب از خدا و نیکی و نیکوکاري این است که کسانی که چنین هستند، به عهدها و پیمانهاي خویش، چه آنچه میان
را « بَأْساء » آنان و خداست و چه با بندگان خدا، به همه وفا دارند؛ و در سختی و زیان و به هنگام جنگ و پیکار، شکیبایند. واژه
هنگامه ، « حینَ الْبَأْس » گرفتهاند. و مقصود از « بیماري » را به مفهوم « ضَ رّاء » معنا کردهاند و « فقر و تنگدستی » ، گروهی از مفسّران
«. کُنّا اِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنا بِرَسُولِاللّهِ فَلَمْ یَکُنْ اَحَ دٌ مِنّا اَقْرَبُ اِلَی الْعَدُوِّ مِنْهُ » : پیکار است؛ چرا که امیر مؤمنان علیهالسلام میفرماید
وقتی پیکار سخت میشد، ما به پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله پناه میبردیم؛ و هیچیک از ما نزدیکتر از آن حضرت به دشمن
« أُولئِکَ الَّذینَ صَ دَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ » . به معناي جنگ آمده است « بَأْس » ، نبود. که در این فرمایش امیرمؤمنان علیهالسلام
آنانند که هر چه را از خدا پذیرفتند و به آن ایمان آوردند، راست گفتند و در عمل به آن پایبندي نشان دادند و هرگز در تعهّدات
اشاره به ، « اُولئِکَ » خویش خلاف نکردند؛ گفتار و نیّت و عملکرد اینان هماهنگ است؛ و آنان، همان پروا پیشگانند. واژه
شایستگان و نیکوکاران واقعی است که ویژگیهاي آنان ترسیم شد.
تجسّم این ویژگیها
دانشمندان و مفسّران بر آنند که سمبل واقعی و تجسّم و تبلور این اوصاف والا، امیرمؤمنان علیهالسلام است و منظور نیز آن وجود
گرانمایه است؛ چرا که به گواهی همه آگاهان و دانشوران، پس از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله ، در میان امّت، جز او کسی را
داراي این (صفحه 57 ) صفت و ویژگیها و عمل کننده به این برنامه انسانساز قرآن نمیتوان یافت؛ و هم از این رو است که جمعی
از دانشمندان، عمل به این آیه شریفه و تجسّم عملی آن را، تنها پیامبران و پیشوایان معصوم علیهمالسلام میشناسند.
پرتوي از این آیه شریفه
قرآن در این آیه شریفه که به راستی یک برنامه کامل، جامع و سازنده است، ضمن پاسخگویی به هیاهوي یهود و نصارا و بیان
نیکی و نیکوکاري و فرمانبرداري از خدا، اصولیترین پایههاي شایستگی و مهمترین ویژگی بندگان شایسته خدا را در قلمرو بینش
و گرایش و میدان عمل و اخلاق ترسیم میکند؛ به این صورت: 1. شایستگان کسانی هستند که در قلمرو عقیده و بینش، به مبدأ و
وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ » : معاد و پیامبران و کتابهاي آسمانی و فرشتگان اعتقاد دارند و در پرتو شناخت، به آنها ایمان میآورند
2. آنان افزون بر این بلند نظري، ارتباطی گرم و دوستانه با خدا دارند؛ و سمبل این رابطه، نماز و نیایش با خداست که یک … .«
صفحه 79 از 391
برنامه شبانهروزي براي آنان است. 3. رابطه اینان با مردم نیز در پرتو این ایمان و عقیده، دوستانه و عادلانه است، تا آنجا که نه تنها
حقوق واجب مالی، که حقوق استحبابی را نیز میپردازند؛ و در قاموس زندگی آنان، ستم و حق کشی راه نمییابد. 4. این عدّه در
میدان اخلاق و عمل نیز مردان وفا و امانت و صداقت و تقوا هستند؛ و در همه مراحل، شرافتمندانه و انسانی زندگی میکنند.
( (صفحه 58
8. وصیّتهاي شایسته خانوادگی
اشاره
کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَ َ ض رَ أَحَ دَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَیْراً الْوَصِ یَّۀُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَ  قا عَلَی الْمُتَّقینَ بر شما نوشته شده
هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی از خود به جاي گذارده، وصیّت براي پدر و مادر و نزدیکان به طور
شایسته کند، این حقّی است براي پرهیزکاران. ( 180 / بقره)
شرح آیه از تفسیر نمونه
از خود به یادگار گذارده، وصیّت کند. این تعبیر « چیز خوبی » گفته شده، فرموده: اگر « خَیْر » کلمه ، « مال » در اینجا به جاي کلمه
نشان میدهد که اسلام ثروت و سرمایهاي را که از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع به کار گرفته
شود، خیر و برکت میداند و بر افکار نادرست آنها که ذات ثروت را چیز بدي میدانند، خط بطلان میکشد و از زاهدنمایان
منحرفی که روح اسلام را درك نکرده و زهد را با فقر مساوي میدانند و افکارشان سبب رکود جامعه اسلامی و پیشرفت
استثمارگران میشود، بیزار است. ضمنا این تعبیر اشاره لطیفی به مشروع بودن ثروت است، زیرا اموال نامشروعی که انسان از خود به
چنین به دست میآید « خیر » یادگار میگذارد، خیر نیست، بلکه شرّ و نکبت است. از برخی روایات نیز استفاده میشود که از تعبیر
که اموال قابل ملاحظهاي باشد وگرنه اموال مختصر، احتیاج به وصیّت ندارد، همان بهتر که ورثه آن را طبق قانون ارث در میان
خود تقسیم کنند و به تعبیر دیگر مال مختصر چیزي نیست که انسان بخواهد ثلث آن را به عنوان وصیت جدا کند. ( 1) ضمنا جمله
براي بیان آخرین فرصت وصیّت است که اگر به تأخیر بیفتد، ، « هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد :« إِذا حَ َ ض رَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ »
جلد 1، صفحه ، « نُورُ الثَّقَلَیْن » - از دست میرود وگرنه هیچ مانعی ندارد که انسان قبل از آن پیشبینی کار خود را کرده، ***** 1
159 . (صفحه 59 ) وصیّتنامه خویش را آماده کند، بلکه از روایات استفاده میشود که این عمل بسیار شایستهاي است. مقیّد ساختن
به معنی شناخته « معروف » اشاره به این است که وصیّت باید از هر جهت عقل پسند باشد، زیرا « بِالْمَعْرُوفِ » وصیّت در آیه فوق با قید
شده براي عقل و خرد است. هم از نظر مبلغ و مقدار و هم از نظر شخصی که وصیّت به نام او شده و هم از جهات دیگر، باید طوري
باشد که عرف عقلاء، آن را عملی شایسته بدانند، نه یک نوع تبعیض ناروا و مایه نزاع و دعوا و انحراف از اصول حقّ و عدالت.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
درست، ثابت، لازم :« حَقّ » . حاضر شد، فرا رسید :« حَ َ ض رَ » . پسندیده و کار عادلانهاي که ستم و تجاوزي در آن نیست :« مَعْروف »
واجب.
صفحه 80 از 391
وصیّت، دستوري سازنده
قرآن شریف در دو آیه قبل، بخشی از تدابیر سنجیده و عادلانه اسلام را در راه تأمین حقّ حیات ترسیم کرد؛ و اینک، در این آیات،
از برنامهاي سخن به میان میآورد که بیشتر بُعد اقتصادي و حقوقی و خانوادگی دارد و آن عبارت است از وصیّت شایسته و
بر شما مردم باایمان مقرّر شده است که هرگاه یکی از « کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَ َ ض رَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ » . منصفانه، پیش از فرارسیدن مرگ
آثار و نشانههاي » این است که « إِذا حَ َ ض رَ أَحَ دَکُمُ الْمَوْتُ » یعنی مقرّر و لازم و واجب شد؛ و تفسیر « کُتِبَ » شما را مرگ فرا رسد
و پارهاي نیز بر آنند که پیش از همه اینها، « مرگ همچون: بیماري، خطر، پیري و مانند آنها پدیدار شود، نه آنکه فرشته مرگ برسد
اگر مالی بر جاي میگذارد (صفحه 60 ) در اینکه این ثروت و دارایی باید « اِنْ تَرَكَ خَیْراً » . در حال صحّت و سلامت وصیّت کند
چه اندازه باشد تا وصیّت بر آن لازم شود، دیدگاهها متفاوت است: 1. عدّهاي معتقدند که مال و ثروتی داشته باشد؛ کم یا زیاد،
تفاوتی ندارد. 2 و گروهی دیگر بر این اعتقادند که کمتر از هزار یا پانصد درهم نباشد؛ و دستهاي آن را میانگین هشتصد تا هزار
درهم عنوان ساختهاند که باید براي آن و بیشتر از آن، وصیّت پسندیدهاي بنویسید. آوردهاند که امیر مؤمنان علیهالسلام به عیادتِ
یکی از دوستداران خود رفته بود؛ و او ضمن بیان وضعیت مالی خویش پرسید که آیا باید وصیّت کند؟ آن حضرت فرمود: نه؛ چون
به عقیده مؤلّف، دیدگاه دوّم .« اِنْ تَرَكَ خَیْراً » : دارایی تو هفتصد درهم است و قرآن دارایی فراوان را در نظر دارد که میفرماید
به « الْوَصِیَّۀُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ » . درست است؛ چرا که فرموده امیرمؤمنان علیهالسلام، بهترین راهگشا و دلیل براي ما است
شیوهاي پسندیده [و شایسته]، براي پدر و مادر و نزدیکان [خود] وصیّت کند سبک شایسته در وصیّت این است که وصیتنامه به
گونهاي عادلانه و انسانی نوشته شود که در آن نه در حقّ کسی ستم و بیدادي رفته باشد و نه تحمیل و تجاوزي و صاحبان بینش و
به این معنا باشد که به مقدار شایستهاي در حقّ « مَعْرُوف » خرد آن را گواهی کنند. برخی را اعتقاد بر آن است که ممکن است واژه
پدر و مادر و نزدیکان وصیّت کند؛ نه اینکه با ثروت فراوان مبلغ ناچیزي وصیّت کند که در این صورت کارش شایسته نیست.
مربوط به وصیّت کننده باشد و تفسیر آن این باشد که: وصیّتکننده طریق « مَعْرُوف » جمعی از مفسّران میگویند: ممکن است واژه
شایستهاي را در وصیّت خود در پیش گیرد و چنان نباشد که براي ثروتمندان فامیل یا خویشاوندان دور وصیّت کند و برایشان
« حَ  قا عَلَی الْمُتَّقینَ » ( بهرهاي قرار دهد، امّا براي بینوایان و خویشان نزدیک آنگونه که شایسته است، بهرهاي قرار ندهد. (صفحه 61
این [شیوه]، بر پروا پیشگان واجب شده است این جمله از آیه شریفه، بر لزوم وصیّت تأکید میکند. گروهی از مفسّران بر این
عقیدهاند که بعضی از آیات یا روایات مربوط به ارث، این آیه شریفه را نسخ کردهاند؛ و دستهاي نیز بر این پندارند که این آیه در
مورد کسانی که ارث میبرند، نسخ شده است و درباره کسانی که ارث نمیبرند، باید وصیّت شود؛ جمعی نیز معتقدند که این آیه
شریفه منافاتی با آیات ارث ندارد و نسخ نشده است. به اعتقاد ما و همه محقّقان و اندیشمندان ما، آیه شریفه نسخ نشده است؛ چرا
که نسخ در صورتی تحقّق مییابد که در پیام دو آیه ناسازگاري کامل وجود داشته باشد، در حالی که میان آیات ارث و آیه
که ؛ « لا وَصِ یَّۀَ لِوارِثٍ » : وصیّت، چنین نیست. طرفداران دیدگاه نخست، به روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله استناد کردهاند که
این روایت را چنانچه از نظر سند نیز درست باشد (که چنین نیست)، باز هم نمیتوان در مقابل آیه وصیّت قرار داد؛ زیرا در روایت
آگاهی اندکی است، حال آنکه بیان قرآن، کامل و قطعی است. افزون بر این، اگر سند و دلالت روایت مزبور درست و روشن بود،
میتوانست کلّ آیه شریفه را تخصیص بزند و در نتیجه بگوییم: نوشتن وصیّت در مواردي فراتر از 31 دارایی، روا نیست. پارهاي از
مفسّران عقیده دارند که این آیه بدان دلیل نسخ شده است که به اجماع همه کارشناسان فقه، وصیّت واجب نیست. این ادّعا نیز
درست نیست؛ چرا که حتّی اگر وصیّت را واجب ندانیم، چه مانعی دارد که آیه شریفه بیانگر یک دستور مستحبّ اخلاقی و
خانوادگی و مالی باشد؟ بویژه آنکه در مورد این دستور انسانی، روایات بسیاري نیز از امامان نور و آموزگاران راستین قرآن
علیهمالسلام رسیده است که براي نمونه، به برخی نظر میافکنیم: 1. از حضرت باقر علیهالسلام نقل کردهاند که در پاسخ کسی که
صفحه 81 از 391
از درستی و روا بودن وصیّت میپرسید فرمود: آري؛ وصیّت کسی که وارث دارد، درست است و آنگاه همین آیه شریفه را تلاوت
مَنْ لَمْ یُوصِ عِنْدَ مَوْتِهِ لِذَوي » : 2. از امیرمؤمنان علیهالسلام نیز نقل کردهاند که فرمود ( صفحه 62 …) .« کُتِبَ عَلَیْکُمْ اِذا » : فرمود که
کسی که به هنگام مرگ، براي خویشاوندان دورترش که از او ارث نمیبرند، وصیّت «. قَرابَتِهِ مِمَّنْ لا یَرِثُ فَقَدْ خَتَمَ عَمَلَهُ بِمَعْصِ یَۀٍ
پسندیدهاي نکند، زندگی و عملکردش با گناه و کوتاهی در اداي وظیفه به پایان رسیده است. 3. همچنین از پیامبر گرامی صلی الله
هر که بدون وصیّت از دنیا برود، مرگش به سان مرگ « مَنْ ماتَ بِغَیْرِ وَصِ یَّۀٍ ماتَ میتَۀً جاهِلِیَّۀً » : علیه و آله نقل کردهاند که فرمود
کسی که هنگام مرگ وصیّت شایستهاي «. مَنْ لَمْ یُحْسِنْ وَصِیَّتَهُ عِنْدَ مَوْتِهِ کانَ نَقْصاً فی مُرُوءَتِهِ وَ عَقْلِهِ » : جاهلیت است. 4 و نیز فرمود
ما یَنْبَغی » : نکند، همین کوتاهی نشانگر کاستی جوانمردي و خردمندي اوست. 5. از ششمین امام نور علیهالسلام است که فرمود
بر انسان مسلمان نزیبد که شب سر بر بالین نهد، مگر اینکه وصیتنامهاش را زیر سرش «. لَاِمْرِءٍ مُسْلِمٍ اَنْ یَبیتَ اِلاّ وَصِ یَّتُهُ تَحْتَ رَأْسِهِ
( قرار داده باشد. (صفحه 63
9. افراد خانواده عامل آزمایش و تربیت یکدیگر هستند
اشاره
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّۀِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَۀِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ
الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ محبّت امور مادّي، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاي ممتاز و
چهارپایان و زراعت در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند، ولی) اینها (در صورتی که هدف
/ نهایی آدمی را تشکیل دهند،) سرمایه زندگی پست (مادّي) است و سرانجام نیک (و زندگی والا و جاویدان)، نزد خدا است. ( 14
آلعمران)
شرح آیه از تفسیر نمونه
جاذبه زینتهاي مادّي
اشیاء مورد علاقه) به کار رفته ) « مُشْتَهَیات » به معنی علاقه شدید به چیزي است، ولی در آیه بالا، به معنی « شَ هْوَة » جمع « شَ هَوات »
است. درست است که بدون این وسایل، نمیتوان زندگی کرد و حتّی پیمودن راه معنویّت و سعادت نیز بدون وسایل مادّي،
غیرممکن است، اما استفاده کردن از آنها در این مسیر، مطلبی است و دلبستگی فوق العاده و پرستش آنها و هدف نهایی بودن،
که به صورت فعل مجهول ذکر شده، میگوید: علاقه به زن و فرزند و اموال و « زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ » مطلب دیگر. جمله
ثروتها در نظر مردم زینت داده شده است، در اینجا این سؤال پیش میآید که؛ زینت دهنده چه کسی است؟ آن چه در تفسیر آیه
صحیح به نظر میرسد، این است که زینت دهنده، خداوند است از طریق دستگاه آفرینش و نهاد و خلقت آدمی. زیرا خدا است که
عشق به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمی ایجاد کرده تا او را آزمایش کند و در مسیر تکامل و تربیت پیش ببرد، همانطور که
إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زینَۀً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا: ما آن چه را در روي زمین هست، زینت » : در آیه 7 سوره کهف آمده
یعنی از این عشق و علاقه تنها در مسیر خوشبختی و .« براي آن قرار دادیم تا آنها را بیازماییم که کدامیک عملشان بهتر است
(صفحه 64 ) سازندگی بهره گیرند نه در مسیر فساد و ویرانگري. آیه مورد بحث و سایر آیات مشابه آن، هیچگاه علاقه معتدل
نسبت به زن و فرزندان و اموال و ثروت را نکوهش نمیکند، زیرا پیشبرد اهداف معنوي بدون وسایل مادّي، ممکن نیست، به علاوه
قانون شریعت هرگز برضدّ قانون خلقت و آفرینش نمیتواند باشد، آن چه مورد نکوهش است، عشق و علاقه افراطی و به عبارت
صفحه 82 از 391
دیگر، پرستش این موضوعات است.
چیست؟ « الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَۀِ » و « الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ » منظور از
و « قَنْطَرَه » را « پل » به معنی چیز محکم است و سپس به مال زیاد گفته شده است و اگر مشاهده میکنیم « قِنْطار » جمع « قَناطیر » واژه
نیز اسم مفعول از همان مادّه به معنی « مُقَنْطَرَه » ، میگویند، به خاطر استحکام در بنا یا در تفکّر آنها است « قِنْطِر » را « اشخاص باهوش »
مضاعف و مکرّر آن میباشد و ذکر این دو کلمه، پشت سر هم، براي تأکید است، شبیه تعبیري که در فارسی امروز رایج است که
اسم جمع است و به معنی اسبها « خَیْل » یعنی ثروت زیادي دارد. واژه ، « میباشد « اُلُوف » و « آلاف » فلان کس صاحب » : میگویند
در اصل به معنی نشاندار است و « مُسَوَّمَه » یا اسب سواران، هر دو است، البتّه در آیه مورد بحث منظور، همان معنی اول است. کلمه
نشان داشتن آن، یا به خاطر برازندگی اندام و مشخّص بودن چهره و یا به خاطر تعلیم و تربیت آنها و آمادگی براي سواري در
میدان جنگ است. بنابراین آیه مورد بحث به شش چیز از سرمایههاي مهمّ زندگی که عبارتند از؛ زن، فرزند، پولهاي نقد،
مرکبهاي ممتاز، چهارپایانی که در دامداري مورد استفاده هستند (اَنْعام) و زراعتها (حَرْث) اشاره میکند که ارکان زندگی
مادّي انسان را تشکیل میدهند.
چیست؟ « متاع حیات دنیا » منظور از
به معنی زندگی پایین و پست است، بنابراین معنی جمله « حیات دنیا » به چیزي میگویند که انسان از آن بهرهمند میشود و « مَتاع »
چنین میشود که؛ اگر کسی تنها به این امور ششگانه به عنوان هدف نهایی عشق ورزد و (صفحه 65 ) از ، « ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا »
آنها به صورت نردبانی در مسیر زندگی انسانی بهره نگیرد، چنین کسی تن به زندگی پستی داده است.
شرح آیه از تفسیر مجمعالبیان
اشاره
و به معناي خواستنیها و تمایلاتی است که براي ادامه زندگی جانداران ضروري است و خداي فرزانه به ؛ « شَهْوَت » جمع :« شَ هَوات »
اصل این واژه، به معناي .« دارایی هنگفت » به معناي « قِنْطار » جمع :« قَناطیر » . همین دلیل در سازمان وجودشان آفریده است
برگرفته شده، که صیغه مفعولی است؛ و در اینجا براي تأکید به کار رفته است، به سان « قَنْطَرَة » از :« مُقَنْطَرَة » . است « محکمکاري »
است؛ و بدان جهت به این « خیال » به نژادي خاص از اسب گفته میشود. اصل این واژه از :« خَیْل » .« نَسْیاً مَنْسِیا » یا « حِجْراً مَحْجُوراً »
برگرفته شده؛ « چرانید » به معناي « سَوَّمَ » از :« مُسَوَّمَۀ » . اسم نامیده شده است که سوار بر آن، شکوه و عظمتی را در خویشتن میپندارد
است و گاه به نشانه و علامت گفته میشود. « نیکو » نیز به مفهوم « سیما » و
موانع شناخت و بینش
در آیهاي که گذشت از بینش و خداوندگاران بینش سخن به میان آمد؛ و اکنون در این آیه شریفه، پیرامون موانع بینش و مهمترین
چیزهایی بحث میشود که مردم را از راه درست و دریافت و شناخت حق بازمیدارد و آنان را به سوي دنیا و ارزشهاي مادّي آن
زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّۀِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَۀِ وَ الْأَنْعامِ وَ » . سوق میدهد
عشق ورزیدن به خواستنیها از عشق به زنان گرفته تا فرزندان، گنجینههاي آکنده از (صفحه 66 ) طلا و نقره، اسبهاي نشاندار « الْحَرْثِ
صفحه 83 از 391
و چهارپایان دیگر و کشتزارها براي مردم آراسته شده است. در پاسخ به این پرسش که این زینت دهنده زنان، فرزندان و اموال
کیست، دیدگاهها متفاوت است: 1. به باور پارهاي این زینت دهنده، شیطان است؛ چرا که هیچکس بیش از آفریدگار هستی دنیا و
ارزشهاي مادّي آن را نکوهش نکرده و از هدف ساختن و دلبستگی به آنها هشدار نداده است. 2. امّا گروهی بر خلاف طرفداران
دیدگاه نخست، بر آنند که آفریدگار جهان و انسان، خود ریشه این عشق و خواستن را که همان تمایلات باشند در نهاد بشر سرشته
إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ » : است؛ تا تکلیف کردن آنان و آزمودنشان را در دنیا مقرّر دارد. این گروه بر آیه شریفه زیر استناد میکنند
1) ما هر چه را که برروي زمین است، زینت آن ساختیم؛ تا آنان را بیازماییم که کدامین آنان ) «. زینَۀً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
نیکو کردارترند. 3 و برخی نیز بر این اعتقادند که این زینت دهنده، هم خدا است و هم شیطان؛ بدین صورت که آفریدگار هستی،
زینت دهنده نیکیها و شایستگیها و ارزشهاي والاي انسانی و معنوي است و شیطان دلفریب سازنده زشتیها و گناهان در نظر بندگان
خداست. علّت آنکه در این آیه شریفه، پیش از همه، از زنان نام برده شده، این است که به نظر بسیاري، فریبندگی آنان از همه
بیشتر است و از پی آنان از فرزندان یاد میشود؛ چرا که دوستی به آنان، گاه انسان را به آلودگی به حرام و گناه سوق میدهد.
فرزندي نداري؟ « حَمْزة » فرمود: آیا از دختر « حَمْزة » داماد « اَشْعَث » روایت کردهاند که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله ، روزي به
پاسخ داد: چرا اي پیامبر خدا! از او پسري دارم و اي کاش ثروت بسیاري داشتم و در راه سلامت و موفّقیّت او انفاق میکردم. پیامبر
صلی الله علیه و آله فرمود: آري؛ چرا اینگونه نباشد؟ مگر نه اینکه فرزندان، روشنی چشم 1. سوره کَهْف، آیه 7. (صفحه 67 ) پدران
و اندازه آن نیز نظرهاي مختلفی ارائه شده « قَناطیر » و مادرانند و در همان حال مایه ترس و بخل و حزن و اندوه آنان؟ در مورد واژه
گفتهاند؛ 2 و برخی یکهزار و دویست مثقال زر و سیم. 3. جمعی آن را هزار دینار و یا « اَوْقِیَۀ » است: 1. بعضی آن را هزار و دویست
یکهزار دینار ، « قَناطیر » دوازده هزار درهم دانستهاند؛ 4 و پارهاي دیگر، هشتاد هزار درهم یا صد رطل. 5. عدّهاي گفتهاند: اندازه
است؛ 6 و گروهی دیگر آن را به اندازه پوست گاوي آکنده از طلا دانستهاند. دیدگاه آخر، از دو امام راستین: حضرت باقر و
و اندازه آن، دیدگاهها متفاوت است: 1. بعضی آن را دو « مُقَنْطَرَة » صادق علیهمالسلام نیز روایت شده است. همچنین در مفهوم واژه
. معنا کردهاند؛ 4 « ثروتهاي انباشته و روي هم چیده شده » دانستهاند؛ 2 و برخی دیگر، نه قِنْطار. 3. عدّهاي آن را به « قَناطیر » برابر
عبارت است از « مُقَنْطَرَة » گرفتهاند. 5 و جمعی نیز معتقدند که « ثروت و دارایی گرد آمده در یکجا » گروهی دیگر آن را به مفهوم
تنها به طلاي انباشته شده گفته میشود؛ که این نظر، درست نیست؛ چرا که « قِنْطار » انبوهی از زر و سیم. پارهاي هم گفتهاند که
خداوند در این آیه شریفه طلا و نقره را با هم آورده است. به باور مؤلّف، وجه مشترك همه این دیدگاهها، این واقعیت است که
را نیز به صورتهاي زیر معنا کردهاند: 1. اسبان دونده. 2. اسبان « مُسَ وَّمَه » به ثروتی سرشار و فراوان گفته میشود. واژه « مُقَنْطَرَة »
که به همین معناست، گرفته شده است. 3. اسبان تربیت شده. 4. اسبان مهیّا و آماده شده « سیمیاء » از « مُسَوَّمَۀ » خوب؛ چرا که واژه
« حَرْث » چهارپایان در این آیه شریفه، شتر، گاو و گوسفند است؛ و مقصود از « اَنْعام » براي جهاد و پیکار. (صفحه 68 ) منظور از
کشتزار مزارع و بوستانها و باغها است. تمامی آنچه برشمرده شد، از ارزشهاي مادّي و چیزهاي دوستداشتنی و مورد پسند انسان
است و آدمی بطور طبیعی خواهان آنهاست و در زندگی از آنها بهره میبرد؛ گرچه پس از زمانی از او باز پس گرفته میشود، چرا
که بازگشت همه به سوي خداست. بنابراین، زیبنده است که در مورد آنها پارسایی پیشه کرد و به آنچه نزد خداست، روي آورد.
و این جمله، هشدار است که: اینها همه، کالاهاي ناچیز زندگی این دنیایند و پس « ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ »
( از اندك زمانی از دست میروند؛ و سرانجام نیک و حسن عاقبت، تنها نزد خداست.